استودیو فرش فیلم
معمار: گروه معماری زاو (محمدرضا قدوسی، فاطمه رضایی فخرآستانه)
موقعیت : ایران، تهران
وضعیت : ساخته شده
کاربری قبلی: مسکونی
کاربری فعلی: فرهنگی- سینمایی
تاریخ ساخت : ۱۳۹۵
مساحت:۳۵۶ مترمربع
زیربنا: ۶۰۰ مترمربع
کارفرما: مرتضی فرشباف
همکار طراحی :یگانه قزللو، گل ناز خسروانی
اجرا: خلیل فرشباف، طراحان و بناکنندگان زاو
سرپرست کارگاه: مشفق شفیعی
دستیار سرپرست کارگاه: علی طحانیان
نظارت: فاطمه رضایی فخرآستانه، مهدی ماهوتیان
سازه: بهرنگ بنیآدم
تأسیسات برقی: رضا باجلان
تأسیسات مکانیکی: رضا سرلک
گرافیک: یگانه قزللو
عکس: بهنام صدیقی، سروش مجیدی
درباره پروژه استودیو فرش فیلم
فرش فیلم
مدرنیزاسیون به آن شکل که در جوامع دیگر تئوریزه و عملیاتی شد در ایران نشد. چیزی که ما ایرانیها آن را به عنوان “پیشرفت” میبینیم منجر به استفاده بیرویه از منابع طبیعی شده است. تصور رویایی از “پیشرفت” در کشور ما از طریق توسعه عمودی و عرضی شهرها درک میشود. توسعهای که کمّی است و به “بیشتر بکوبیم و بسازیم” بدل شدهاست. بازگردانی این بنا به مکانی فرهنگی (فرش فیلم) در مسیر همین تفکرات که به عقاید مالکین بنا وفادار است و با ایده مقاومت و پایداری در برابر منطق سرمایهداری، مصرفگرایی، تخریب منابع و سوداگری ساختمانی شکل گرفت با طرح سوال اساسی: “آیا لازم است برای مدرن شدن و پیشرفت، منابع کشورمان را هزینه کنیم؟ منظوراز منابع سیمای شهر و ساختمانها، فضاهای معماری، مصالح و نیروی انسانی در کنار منابع طبیعی بود. این تصمیم در لایههای مختلف و به صورتهای گوناگون در پروژه دنبال شده است. به تشبیهی ساده، در پوست و ظاهر ساختمان، استخوانبندی و گوشت آن و ذهنیت و اندیشه بنا، تعبیر ما از حفظ منابع پیگیری شده است.
حفظ کردن
اول، سیمای شهر و ظاهر فضاهای بنا:
حفظ بدنه شهر به عنوان نمادی از پایداری شهری، به طوری که سیمای شهری به عنوان یک سرمایه جمعی حفظ شود. در این پروژه با اشاعه فضای باز و سبز حیاط (که در محله منحصر بفرد و پرتراکم بود) به داخل تراسها و روی بام، پوستهای سبز و باکیفیت ایجاد شد که گویی ساختمان را در آغوش خود جای داده است.
دورنریختن، طراحی نکردن
دوم، مفهوم:
اینکه چگونه و درکجا (کدام جغرافی) هزینه کنیم که منابع درست مصرف شود، سوال ما بود. اینکه چهکسانی در چه کارهایی گمارده شوند و هزینهها کجا و برای چه مصارفی صورت گیرد. اگر درعوض وسواس برای رسیدن به سلیقهای که رسانه ها بر معماری حاکم کرده اند، با آنچه به دست میآید رابطه برقرار کنیم، منابع را حفظ نکرده ایم؟در واقع این لایه همان مصرف حداقل و بهینه است. مصرف مواد قابل بازیافت در جهت بازگرداندن فضاها به چرخه استفاده.
اجرای ایده
به عبارتی زمانی که مواد و مصالح بازیافتی را پس از انتقال از سایت در ساختمان به کار میبری، با استانداردهای زیباییشناسی معمول فاصله دارند و اگر آن را نپذیری و در جهت ساماندهیاش گام برنداری، مخارج فراوانی به کار تحمیل خواهی کرد. پس طراحی بهدست آمده از این نوع برخورد را هم دور نخواهی ریخت. برای یافتن و اجرای این ایده سایتهای بازیافت نخاله تهران، از شاهدآباد تا نعمتآباد و سعیدآباد مورد بررسی قرار گرفت و برای بازبینی مصالح و امکان بازیافت و بازمصرف آنها برنامهریزی شد. کاتالوگی که از مصالح ساختمانی دست دوم تهیه شد نمایانگر مصرف گونههای مصالح قابل بازیافت و حمل و دپوی آنها در تهران بود.
روش طراحی
شاید ساده لوحانه باشد که ادعا کنیم که هیچ “طراحی” برای این پروژه صورت نگرفته است. قطعا تمام تصمیمات پروژه بخشی از روند طراحی آن محسوب میشوند. با این حال، طراحی در این پروژه، محدود به همین تصمیمات استراژیک برای رسیدن به موقعیتی است که میتوان آن را “زیباییشناسی فضامند” نامید. گویی ساختمان خود تکلیف طراحی خود را مشخص می کند و فقط مسایل فنی و اجرایی برایش حل میشود و امکان قرارگیری سناریوی جدید در آن فراهم میشود.
هیچ عیب و نقصی با لایه های اضافی مواد پوشانده نشده و حتی ترک ها به عنوان شرایط ذاتی مواد عنصرهای تشکیل دهنده ساختمان پذیرفته شده اند. این روش طراحی که گویی روش طراحی نکردن به معنی گرافیکی آن است، حجم کار دوبعدی در آتلیه را کم کرد و در نتیجه زمان فکرکردن افزایش یافت و ماهیت “ساختن” مورد پژوهش قرار گرفت. زیبایی شناسی نیز به عنوان یک معلول پذیرفته شد. معلول علتهایی که خارج از دایره سلیقه و تجربهشدههای زیباییشناسی قرار میگیرند. در نهایت نگاه پرهیزمدار به طراحی، میزبان سناریو کاربردی فضایی مورد نیاز میشود و پروژه را در مسیر استفاده و زندگی قرار میدهد.