مصاحبهنگارخانه

غبار روبی از چهره ی زیبای معماری سرزمینی

 

غبار روبی از چهره ی زیبای معماری سرزمینی

گفت و گوی اختصاصی “آرکاو” با دکتر “مهدی سلطانی” پژوهشگر معماری، در باب معماری ایرانی- اسلامی

پیام محمدپور | اغلب دست اندرکاران حوزه ی معماری در سال های اخیر بر لزوم پرداخت به مبحث وسیعی چون “معماری ایرانی – اسلامی”  در شرایط کنونی صحه گذاشته اند و نیاز به بهره مندسازی مردم از کیفیت های حاصل از آن را در دنیای تکنولوژیک و مادی گرای امروز، بسیار برجسته تر از گذشته شمرده اند. این نیاز تا جایی حس شده که موجب شده دولت و مسئولین هم از در بازنگری در سیاست های مربوط به آموزش ،بازتولید و احیای این نوع ارزشمند از معماری در کشور عزیزمان درآیند ؛ در همین راستا و در تنظیم سند چشم انداز توسعه ملی ، یکی از موضوعات اصلی “لزوم بازآفرینی و روزآمدسازی معماری ایرانی – اسلامی” عنوان شد، که البته این موضوع در کنار موضوع “لزوم هویت بخشی به سیمای شهر و روستا” به عنوان یکی از مواد برنامه ششم توسعه مطرح شده و ابلاغ گردید. اما در سال های اخیر عملا چه تدابیری برای اجرایی و نهادینه شدن این ماده از طرف دستگاه های ذیربط اتخاذ شده است؟ ظاهرا توجه رسانه ای به موضوعات مهمی ازاین دست ، در هفته ها و ماه های پس از ابلاغ آن و به تبع آن، به اوج رسیدن حرکات تبلیغاتی حول موضوع از سوی سازمان ها و دستگاه ها ، و نهایتا به باد فراموشی سپردن آنها پس از گذشت مدتی ، به امری بدیهی و مرسوم تبدیل شده است! منجمله می توان به تشکیل دبیرخانه ها و ستادهای ملی با موضوع فوق در پایتخت و مراکز استان ها، بدون هیچگونه بازدهی مورد انتظار اشاره کرد. گذشته از سابقه نگاری در این خصوص البته، همواره این پرسش مطرح بوده که در سطوح مقدماتی تر چه نوع برخوردی با مبحث مهمی چون معماری ایرانی – اسلامی می بایست مدنظر قرار گیرد. در رابطه با این موضوعات گفت و گویی داشتیم با جناب آقای “مهدی سلطانی” ،دکتری معماری از دانشگاه شهید بهشتی تهران و یکی از مدرسین دانشگاه هنر اسلامی تبریز ؛ وی همچنین به عنوان مدیر یونیت معماری-سازه در شرکت مهندسین مشاور “زمین ژرفاب” و نیز رئیس هیات مدیره دفتر معماری “آرکا” به فعالیت می پردازد.

 

– معماری ایرانی-اسلامی همیشه به عنوان گونه ای ارزشمند از معماری با پیشینه ی طولانی و پرفراز و نشیب مطرح بوده، وضعیت فعلی آن را چگونه می بینید؟

سوالاتی از این دست را البته مقدماً می بایست آن عزیزانی پاسخ بدهند که برای معماری این سرزمین از جان مایه گذاشته اند و سالهای زیادی از عمر خود را در این راه سپری کرده اند، بنابراین من نظرات خود را به عنوان یک هنرجوی معماری که در آغاز راه است خدمتتان عرض خواهم کرد. ابتدا باید ببینیم تعریفمان از معماری ایرانی اسلامی چیست؟ آیا به هر اثری که در دوره فعلی در ایران و سرزمینهای اسلامی ساخته می شود می توان گفت اثر معماری ایرانی و اسلامی؟ یا این نوع معماری دارای هویت خاصی است که بر اساس آن هویت و تعریف حاصل از آن باید در این موضوع وارد شد. اگر منظورتان شکل اول باشد،می شود مطلوب ارزیابی اش کرد؛ منتقدان می نویسند و مردم هم در این بناهای حاصل این معماری زندگی می کنند و می توان از آنها پرسید که نظرشان چیست. اما از نظر من بیماری تاریخی معماری ایرانی (با تعریف اول) که از اواخر دوره قاجار و بنا بر نظر بعضی از مورخان معماری از اوایل دوره پهلوی شروع شده بود، در حادترین وضع خود قرار دارد. امروز ساختمان، به عنوان وسیله معماری (نه به عنوان هدف) به ابزاری تجاری بدل شده است. کارفرماهای ثروتمند و قدرتمند که صراحتا می شود گفت به کیفیت زندگی مردم وقعی نمی نهند و اصولا در این زمینه یا جاهل اند و یا منفعت ورزی به آنها اجازه تفکر نمی دهد، تعیین کننده وضعیت بناها هستند. دانشگاهها بیش از آن که به پرورش معماران بپردازند، در واقع در حال تولید هستند و آمار خود را بالا می برند. قسمت اعظم مردم هم که دنبال سرپناهند و اصولا کیفیت زندگی را فراموش کرده اند، چه برسد به اینکه دنبال کیفیت زندگی حاصل از معماری ایرانی اسلامی باشند. خب معماران حرفه ای مانده اند و این آب گل آلود! برای مثال شما به معماری پایتخت رجوع کنید، ببیند کار کدام معمار بیشتر شهره شهر شده است؟! بیشتر ترجیح مردم بر این شده که در خانه ای که آقای فلانی طراحی کرده و نام او به برندی در معماری تبدیل شده زندگی کنند. بناهایی که بویی از معماری ایرانی نبرده اند. اما اگر تعریف دوم مد نظر باشد، باید اولا جستجو کرد که این معماری متشکل از چه چیزیست؟ از نظر من اگر در این معنا غوطه ور شویم، خواهیم دید که معماری اسلامی حتی قبل از اسلام هم بوده است و اکنون هم زنده است هرچند که ساختمانی از آن حاصل نشود. معماری این چنینی جان و هویت خود را دارد، نفس می کشد و تا ابد هم نفس خواهد کشید. ساختمان وسیله این نوع معماری است و نه هدف آن. معماری اسلامی، نوعی از معماری است که به قصد قربت الهی ساخته می شود و هدفش اصلاح و پرورش انسانها ست و معمارش کسی است که در خدمت خلق الله می کوشد و در پی سود و جاه و جلال نیست. اگر انسان کامل هم نباشد، سعی می کند که در بنای او انسان کامل پرورش یابد. می کوشد که معماری او مانند جهان خلقت بی عیب و نقص و آموزنده باشد. آیه باشد. خب این معماری همیشه زنده است، همیشه هم در اوج است. چه ما باشیم چه نباشیم. چه بنایی بیافریند یانه.

ادامه مطلب
خانه شماره 7 | دفترمعماری آینه

– علت های مختلفی برای به وجود آمدن فاصله ها و شکاف های کنونی مابین معماری امروز با سیاق معماری ایرانی- اسلامی همیشه مطرح بوده، شما ریشه ی اصلی آن را در چه می بینید؟  

ببینید شما وقتی می خواهید چیزی منحرف شود یا از بین برود، بهترین راه این است که اسمش را عوض کنید. مثلا فرض کنید کسی بیاید و تمام اسامی مذهبی را از اماکن و همه جا پاک کند، آیا مذهب می تواند باقی بماند؟ ظهور خدا در اسامی متبرکه است. این اسم همان هویت است. باید قبول کنیم در دوره ای به عمد سعی شده است که این اسم و هویت را از معماری ما بگیرند. نشانه ها و اسناد آن هم موجود است. وقتی بناهایی در دوره پهلوی ساخته می شود که بسیار به بناهای قبل از اسلام ایران شبیه اند، اما در امتداد مسیر معماری ایرانی نیستند هدف چیست؟ بزرگی می گفت که در کشف اسناد سفارتخانه های یکی از کشورهای غربی بعد از انقلاب، اسنادی کشف شد که دول غربی هدف داشته اند که به ایرانیان بقبولانند که تاریخ شما فقط دوره های هخامنشی و ساسانی است و شما باید برای رجوع به تاریخ از دوره اسلامی پرش کنید تا ۲۵۰۰ سال قبل! یکی از نشانه های آشکار هم همان جشنهای ۲۵۰۰ ساله بود. این یعنی شما معماری این ۱۴ قرن را هم که پر از شاهکار است فراموش کن. نکته بعد اینکه غیر از معدودی انسان فداکار ایرانی که برخلاف جریان آب شنا کردند و معماری خودمان را به ما شناساندند، معماری ما بوسیله مستشرقین مورد مطالعه قرار گرفته است، یعنی یک انسان غربی با نگاه غربی، تازه اگر از این نکته بگذریم که اسنادی هست که نشان می دهد بعضی از ایشان جاسوسانی بوده اند در خدمت سرویس های مخفی کشورهای خود! یا اهدافی غیر از پیشبرد معماری ایرانی داشته اند. خب یعنی عمدی وجودی داشته است. البته قبل از آن هم در دوره قاجار با پیشرفت علمی و صنعتی غرب یک نوع خودباختگی و شیفتگی نسبت به غرب شکل گرفت و معماران ما هم به جای پرورش در نظام سنتی استاد-شاگردی در دانشگاههای غربی پرورش یافتند و کم کم ذائقه مردم را هم تغییر دادند. چرا که طبقات نخبگان جامعه همواره بر عوام موثرند، به این ترتیب این زنجیر پیوسته معماری ایرانی گسسته شد.

ادامه مطلب
هایپرمارکت دیلمان | دکتر امانی مهر

– با این وصف آیا بطور کلی سوق دادن خط مشی هنرجویان به این سمت برای آینده ی معماری کشور مفید خواهد بود؟

همین که شما در پی یافتن پاسخ های واقعی چنین سوالی را مطرح میکنید و این مقدار موضوع در باب معماری ایرانی اسلامی در بعضی سطوح جامعه مطرح است و حتی در مناظره انتخابات ریاست جمهوری موضوع بحث می شود ، این حجم از همایشات که بطور اصلی یا فرعاً به این موضوع میپردازند برگزار می شود و نیز تعداد کثیری رساله کارشناسی ارشد و دکتری درباره آن تالیف می شود ، نشان می دهد که عده ای از معماران دردی حس می کنند. البته گذشته و نادیده ازموضوعی که اشاره کردم عده ای خوب از این آب گل آلود ماهی می گیرند. دانشجویان فعلی و معماران آینده باید این درد را حس کنند. اگر منظورتان از سوق دادن هدایت اجباری و آلوده به اغراض های گروهی باشد، مفید نیست که مضر است. اما هنرجویان ابتدا باید دریابند که چه بلایی سرشان آمده و باید این درد را حس کنند سپس خودشان به دنبال دارو بگردند.

– در سالهای اخیر بحث های زیادی در محافل معماری و هنر در مورد انطباق جریان معماری امروز با ارزش های بومی انجام گرفته ، بنظر شما چه حرکت هایی می شود در این جهت انجام داد؟

باید توجه داشته باشید که ما فقط معماری مان نیست که دچار بحران است. مثلا به تازگی بحث اقتصاد اسلامی هم به طور جدی مطرح شده ، یعنی مسیری به سمت غرب طی شده است و اکنون به جایی رسیده ایم که کم کم می فهمیم درمان ما در خودمان است و باید به خود برگردیم. اما این خود ، زیر غبار غفلت است. شایسته است یک حرکت عظیم آکادمیک شکل بگیرد، من نامش را می گذارم “غبارروبی معماری ایرانی اسلامی”. باید این چهره زیبای روشن را اول از زیر خاک بیرون کشید، بعد این صورت و معنا چنان همه را شیفته خواهد کرد که راه خود، راهنما خواهد شد. یعنی مرحله اول بعد از نیاز ،که حس می کنیم شناخت است. باید فهمید که چه بودیم و چه هستیم. نه فقط در معماری؛ هر عرصه ای که به نوعی با معماری در ارتباط است. یعنی تا زمانی که انسان مسلمان ایرانی نشده ایم، گشتن به دنبال معماری اسلامی ایرانی بیهوده است. خوب ما چون معماریم باید در مسیر خودمان حرکت کنیم ، اما حقیقت این است که باید بقیه هم به موازات ما در این جهت حرکت کنند. یعنی نیاز به یک بیداری داریم. بیداری که حاصل تشنگی است. خب وقتی این معماری را شناختیم که ممکن است سالها طول بکشد و وظیفه دانشگاهیان هم در این مرحله بسیار سنگین است، زمان تصویب آیین نامه ها و مقررات در این باره و حراست از اجرایی شدن آنها است.ضمن یادآوری این نکته که این روزها هر تصمیمی خودسرانه اتخاذ شود و معماری را به جهتی هدایت کند، چون زمینه اش بر مبنای بعضی جهالت هاست احتمالا اوضاع را وخیم تر خواهد کرد.

– وضعیت حفظ میراث بجای مانده از این معماری برای آیندگان را چگونه می بینید؟

فقط می توانم به همراهان و هنرجویان بگویم، دوستان آیا حاضرید کسی میراث پدریتان، مثلا یک ساعت یادگاری قدیمی از پدرتان را بگیرد و به جایش یک ساعت هرچند مدرن که اندازه دستتان هم نیست و روش کارش را هم بلد نیستید به شما بدهد؟! ما به سرعت در علم و دانش تجربی در حال پیشرفتیم. اما در مسیری که زمانی سرآمد جهان بودیم ، اکنون مقلد و پیرو غرب هستیم. شما اگر به میراث و گذشته تان ارزش قائل نباشید، هرگز آینده ای به دست نخواهید آورد. چرا که هر آینده ای خود به زودی گذشته خواهد شد. در دوره مدرن صحبت از چنین موضوعاتی خنده دار بود. اما اکنون فرصتی پیش آمده، جهان هم به سمت رجوع به معنا و گذشته حرکت می کند. انگار تا آخر خط رفته اند و دارند برمی گردند. کمی فارغ شویم از تاثیر قابل ملاحظه ی آثار حدید و گری و امثالهم بر نگاهمان، که به مدد نرم افزارهای جدید طراحی می شوند و به کمک فناوری پیشرفته منحصر به خودشان اجرا می شوند. متفکران معماری امثالی چون شولتز و الکساندر هستند. اینها هستند که تفکراتشان نقشه راه آینده را در معماری غرب طرح می کند. حتی شولتز که خود را مدرن معرفی می کند، هر مثال خوبی از معماری می زند از معماری گذشته است و هر مثال بدش از معماری مدرن! البته مقصودم این نیست که این بار هم شیفته این افراد شویم. حرفم این است که در دوره ای زندگی می کنیم که هم می توانیم با جهان همراه شویم و هم به میراثمان بازگردیم؛ چرا که جهان هم در حال طی چنین راهی است.

ادامه مطلب
مخبرالدوله

– و پیغام برای مخاطبان معماری به ویژه معماران جوانی که به این موضوع علاقه نشان می دهند ؟

اخیرا در جلسه ای که با آقای دکتر مهدی حجت داشتیم، ایشان که استاد بزرگ من و بسیاری دیگر است و واقعا نقش موثری در سخن معماری این روزهای ایران دارند، جملاتی گفتند که من از ایشان نقل به مضمون می کنم: “به راستی که آزادترین چیز در جهان که بی قید و بند می تواند پرواز کند و در جهان سیر کند، «خیال» است. اما زمانی که به معارف مان مراجعه می کنیم، آزادی خیال هم مطلق نیست. بعضی از خیال ها گناه اند و آدمی از آنها نهی شده است. بعد از خیال به سخن می رسیم، یعنی ما معمولا چیزی را که خیال می کنیم و در ذهنمان داریم بیان می کنیم؛ این بیان کردن هم گذرا است و ماندگار نیست اما محدود تر از خیال است. در مرتبه بعدی نوشتار است. یعنی هر خیالی شرافت بیان شدن ندارد و هر گفتاری شرافت نوشته شدن.” این روزها به خاطر نظام سنجش کیلویی دانشگاهها، تولید علم ( که من با این عبارت به شدت مخالفم) رایج است. یعنی مقاله و کتاب و نوشتار تولید می شود. کیلویی و فله ای. اینها وقتی نوشته شدند، یعنی ماندگار شدند. دیگر نمی شود از بینشان برد. وای به حال روزگاری که چیزهایی نوشته شوند، که شرافت نوشته شدن نداشته اند. امروز همان روز است! البته هر سال تعدادی کتاب و مقاله ی واقعا ارزشمند که مولف عمری برای نوشتنش سپری کرده منتشر می شوند.
یکی از همین کتاب ها نوشته همین استاد ما دکتر حجت، اخیرا با عنوان حضور و ظهور منتشر شده که شرحی است بر گفتار سکوت و نور لویی کان. خواندنش را به شدت توصیه می کنم. اما دانشجویان معماری حواسشان باشد هر کتاب و هر نوشته ای را که برابرشان قرار گرفت، بدون تفکر و سنجش نپذیرند.همانطور که گفتم باید از معماری غبار روبی کرد و یکی از این غبارهای سنگین، همین نوشته هایی اند که به شرافت نوشتن نرسیده، متولد شده اند.

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × پنج =

نوشته های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا